يك نفر
كودكي باد را صدا كند
ابرها
خواب كوچ ميبينند
…..
در هياهوي بازي كودكان
گم ميشد
نالههای خرده سنگي
كه كوه ميناميدندش روزي !
…..
اين روزها
برگهاي تقويم را
تنها
در حسرت شنيدن «دوستت ندارم»
ورق ميزنم
…..
لبانت
چونان طعم گس خرمالو
- طعمي دگرگونه و ماندگار -
انديشيدن به غير را
ناممكن ميسازد !
…..
تو را كه در قبر ميگذاشتند
باران میبارید.
اين روزها
باران كه ميبارد
تو را در قبر ميگذارند...
.....
خستهام
خسته !
فردا را نميخواهم
گذشته را به من بازگردان...
پدرام رضاییزاده
0 Comment:
Post a Comment