Free Copy From This Blog -all Object-

کپی برداری از عکسها و مطلاب آزاد است
بر روی عکسها کلیک کنید تا در اندازه واقعی ببینید

Thursday, May 29, 2008

تاول

تو را نمی‏بخشند
مرا نبخشیدند
تو را نمی‏بخشم
تو را که تردیدی
تو را که تشویشی
تو را که پچ‌پچ زیرلبی و رخنه‏ی ذهن
تو را نمی‏بخشند
به تهمت دیدن
به جرم زمزمه کردن
و عشق ورزیدن
به اتهام شنودن
و بازگو کردن
مرا نبخشیدند
تو را نمی‏بخشند
که بی‏گناهی و بخشش سزای پاکان نیست!
بر آستان دنائت بسای پیشانی
به من نگاه کن
وگرنه
این تو و آغاز بی‏سرانجامی
حریق باد مرا سوخت
سوخت
آبم کرد
حریق هیچی و پوچی
حریق بی‏هدفی تشنه‏ی سرابم کرد
هنوز می‏سوزم،
هنوز...
چهار تاول چرکین
بدوز برقلب‏ات
چهار جیب بزرگ
بدوز بر کفن‏ات
ز لاشه‏ام بگذر
که من
ز دودمان منقرض اشک و خون و یخ‏ام
چو سنگواره‏ی ماهوت
اگر چه می‏دانم
که نیست تجربه هرگز تمامی معیار
اگر چه می‏دانی
که از تعهد شمشیر و قلب بیزارم
اگرچه می‏دانند
هنوز بیدارم
هنوز...

نصرت رحمانی

1 Comment:

Anonymous said...

sormelina azizam; sheraye to ye hese khobi be man mide hamishe azashon lezat mibaram
omidvaram hamishe movag bashi.

dostarat nilofar