Free Copy From This Blog -all Object-

کپی برداری از عکسها و مطلاب آزاد است
بر روی عکسها کلیک کنید تا در اندازه واقعی ببینید

Tuesday, April 15, 2008

حديث درد

حديث درد من، گر کس نگفت، افسانه‌اي کمتر
وگر من خود نباشم در جهان، ديوانه‌اي کمتر

اگر بي نام و ناموسم فراغم بيشتر باشد
وگر بي خانمانم، گوشه‌ي ويرانه‌اي کمتر

از آن سيمرغ را در قاف قربت آشيان دادند
که شد زين دامگه مشغول آب و دانه‌اي کمتر

نکو بزمي‌ست عالم، ليک ساقي جام غم دارد
خوش آن مهمان که خورد از دست او پيمانه‌اي کمتر

کسي عاشق شود کز آتش سوزان نپرهيزد
به راه عشق نتوان بودن از پروانه‌اي کمتر

چه غم در باغ گر باد خزاني بي‌پناهم کرد
که مشتي خار و خس، يعني پريشان لانه‌اي، کمتر

مکن «مانی» عمارت، از سراي دهر بيرون شو
براي اين دو روز عمر محنت خانه‌اي کمتر
ماني شيرازي

0 Comment: