Free Copy From This Blog -all Object-

کپی برداری از عکسها و مطلاب آزاد است
بر روی عکسها کلیک کنید تا در اندازه واقعی ببینید

Saturday, March 1, 2008

من آبروي عشقم

ليلي!
چشمت خراج سلطنت شب را
از شاعران شرق
طلب مي‌کند
من آبروي عشقم
هشدار... تا به خاک نريزي!

پر کن پياله را
آرامتر بخوان
آواز فاصله‌هاي نگاه را
در باغ کوچه‌هاي فرصت و ميعاد

بگشاي بند موي و بيفشان
شب را ميان شب
با من بدار حوصله اما نه با عتاب!

رمز شبان درد
شعر من است!
گفتي:
گل در ميان دستت مي‌پژمرد
گفتم که:
خواب
در چشمهايمان به شهادت رسيده است
گفتي که:
خوبتريني!...

آري ... من خوبم
آرامگاه حافظم
شعر ترم
تاج سه ترک عرفانم
درويشم؛
خاکم!
آيينه‌دار رابطه ام؛ بنشين!
بنشين، کنار حادثه بنشين!
ياد را به حافظه بسپار!
اما...
نام مرا
بر لب مبند که مسموم مي‌شوي.
من داغ ديده‌ام!
از جاي پاي تو
بر آستانه درگاه خوابگاه،
بر آستان درگاه
بوي فرار مي‌آيد.
آتش مزن به سينه‌ بستر
با عطر پيکر برهنه سبزت
منشين بانوي بانوان شب و شعر،
خانم!

ليلي کليد شهر
در سينه بند توست
آغوش باز کن
دست مرا بگير
از چارراه خواب گذر کن
بگذار بگذريم زين خيل خفتگان
دست مرا بگير تا بسرايم:
در دستهاي من
بال کبوتريست!

ليلي
من آبروي عاشقان جهانم
هشدار ... تا به خاک نريزي
من پاسدار حرمت دردم
چشمت خراج مي‌طلبد؟
آنک خراج!
ليلي
وقتي که پاک مي‌کني خط چشمت را
ديوارهاي اين شب سنگين را
در هم شکسته، آه... که بيداد مي‌کني!
وقتي که پاک مي‌کني خط چشمت را
در باغهاي سبز تنت، شب را
آزاد مي‌کني.

ليلي
بي مرز باش!
ديوار را ويران کن،
خط را به حال خويش رها کن،
بي خط و خال باش
با من بيا، هميشه‌ترين باش!

باريد شب
بارشِ سيلِ اشکها شکست،
خطِ سياهِ دايره‌ی شب را !
خط پاک شد
گل در ميان دستم پرپر زد و فسرد
درهم دويد خط
ويران شد!

ليلي
بي مرز عشقبازي کن!
بي خط و خال باش
با من بيا که خوبترينم
با من که آبروي عشقم
با من که شعرم ... شعرم .... شعرم!

واي...
در من وضو بگير
سجاده‌ام؛ بايست کنارم
رو کن به من که قبله عشاقم
آنگه نماز را
با بوسه‌اي بلند، قامت ببند!

ليلي
با من بودن خوب است
من مي‌سرايمت
نصرت رحمانی

0 Comment: