Free Copy From This Blog -all Object-

کپی برداری از عکسها و مطلاب آزاد است
بر روی عکسها کلیک کنید تا در اندازه واقعی ببینید

Monday, August 4, 2008

امروز بوسه‌های تو يادم آمد
در اين زمين زيبای بيگانه
وکاکل کوتاه موهايت
کوتاه؟ يا بلند؟
يا فرق باز شده از وسط؟
يادم نيست!

و دستهايت
و شانه‌هايت
و آن مورب نورانی از چشمهايت
چيزی ميان مشکی و عسل و خرمايی
بی جنس؟
انگار با تمامی جنسيت‌ها
يادم نيست!

اينها تمام حافظه من نيست
تنها اشاره‌ه‌ایي از فاصله‌هاست
مجموعه‌های فاصله‌ها يادهای توست
يا يادهای شما؟
يادم نيست
!
آيا تو يک نفری؟
يا مجموعه نفراتی؟

يا ترکيبی از اشاره‌های سراسر تصادفی از چهره‌های عزيزی هستی که می‌شناخته‌ام؟
يادم نيست؟

آيا تو کودکی من هستی؟
يا پيری‌ام؟
من اگر زن بودم
آيا تو می‌شدم ؟

.
.
.
امروز
از تخت سينه‌ام، دستی، دريچه مخفی را آهسته باز کرد
در من، تو را بيدار کردند
-
اي کاش در من هميشه تو را بيدار می‌کردند -

رضا براهنی

0 Comment: